علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 22:3 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
آبی آسمانی : برادر بزرگم را به این رنگ می بینم . چون او قلبش به وسعت آسمان است و هرکسی در این قلب مصفا مأوایی دارد. همه اورا دوست دارند و از نظر همه این رنگ دوست داشتنی است . صورتی: خواهر بزرگم را به این رنگ می بینم چون لطیف است و رویایی . غم دیگران را به دل می گیرد خود می سوزد و کدر می شود ولی دیگران از لطافتش استفاده می کنند . سفید: برادر دومم را به این رنگ می دانم پاک و قابل تغییر پذیری . هرکس می تواند او را به رنگی درآورد ولی شستشو همیشه او را به رنگ اصلی باز می گرداند .
نقره ای: خواهر دومم را به این رنگ می بینم چون همیشه با دیدنش به یاد قدیم و گذشته می افتم و چون وسایل قدیمی با نقره ساخته می شوند این رنگ را برایش پسندیدم .
بی رنگ : ( آیینه وار مثل زلال آب ) . برادر دیگرم را چونان آیینه ای می بینم که منعکس کننده رنگ ماست . هرکس رنگ خود را در آن می بیند . او همه ماست در حالی که هیچ کدام از ما نیست . سبز: خودم را به این رنگ می بینم چون با وجود غم و شکست فراوان همیشه خندانم و در حال سبز شدن و از نو شروع کردن . طلایی : مادرم را به این رنگ می بینم چون با ارزش است برای تک تک ما و می درخشد بر اعضای خانواده ، در حالی که قلبش مملو از درد است . الوان : پدرم به همه رنگها دیده می شود او کلیه خصوصیات تک تک ما را دارد . او قلبش چیزیسیت به وسعت آسمان و لطیف است چون بهار ، سفید است چون برف و نقره ای چون گذشت زمان ، بی رنگ چون آب و سبز چون درخت و طلایی چون مادر . نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|